عشق ونفرت...

بايد بدجنس باشي..!! تا عاشقت باشن......!!

بايد خيانت كني...!! تا ديوونه ات باشن...!!

بايد دروغ بگي.....!! تا هميشه تو فكرت باشن...!!

بايد هي رنگ عوض كني...!! تا دوسِت داشته باشن...!

!
اگه ساده اي ...!! اگه باوفايي...!! اگه يك رنگي...!! هميشه تنهايي...

+نوشته شده در چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,ساعت19:41توسط zahra | |

عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود.
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد.
.
.
.
اما دختر خانوم………یک دانشجوی 

 

داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.
بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه…
روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت :  ” من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت “
اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.
چهار سال آزگار گذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.
نتیجه اخلاقی این ماجرا
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب‌ها و جزوه‌هاشون رو باز نمیکنند.

 

 
 

daneshjoo داستان کوتاه : یک دانشجوی عاشق سینه چاک

+نوشته شده در چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,ساعت19:35توسط zahra | |

داستان کوتاه : به این میگن حالگیری !!! – دخترونه

 

 

دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد . پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می‌کند به این مضمون:
لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی‌توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!! و می‌دانم……..

 

که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست.
باعشق : روبرت

دخترجوان رنجیـده خاطر از رفتار مرد، ازهمه همکاران و دوستانش می‌خواهدکه عکسی از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی … خودشان به او قرض بدهند وهمه آن عکس‌ها را که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بی وفایش، دریک پاکت گذاشته وهمراه با یادداشتی برایش پست می‌کند، به این مضمون:
روبرت عزیز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم ، لطفاً عکس خودت را ازمیان عکسهای توی پاکت جدا کن و بقیه را به من برگردان…..

+نوشته شده در چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,ساعت19:30توسط zahra | |

داستان کوتاه : به این میگن حالگیری !!! – دخترونه

 

 

دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد . پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می‌کند به این مضمون:
لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی‌توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!! و می‌دانم……..

 

که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست.
باعشق : روبرت

دخترجوان رنجیـده خاطر از رفتار مرد، ازهمه همکاران و دوستانش می‌خواهدکه عکسی از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی … خودشان به او قرض بدهند وهمه آن عکس‌ها را که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بی وفایش، دریک پاکت گذاشته وهمراه با یادداشتی برایش پست می‌کند، به این مضمون:
روبرت عزیز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم ، لطفاً عکس خودت را ازمیان عکسهای توی پاکت جدا کن و بقیه را به من برگردان…..

+نوشته شده در چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,ساعت19:30توسط zahra | |